اندکی تفکر
این تصویر ربطی به مذهبی بودن و نبودن نداره این آقا فقط می خواسته خواهرشو از توحش و افکار عقب مونده در بیاره. قرانی رو که خواهرش فقط از سر عادت ایشون رو از زیرش رد می کنه می گیره و می بره تا در هتل شهری که برای چه می دونم کدوم بالماسکه یا یه همچین چیزی رفته بوده، بخونه و ثابت کنه که مسخره ست که به این چیزه کهن و پوسیده متوسل شدن یا برای حفاظت از زیرش رد شدن.
این جشن که براش رفته بود آخره آخره هر خوشی و شهوتی که بگید بود یعنی اگه رفته بود دیگه راه برگشت نداشت….
خلاصه کتابه رو باز میکنه و در همون صفحات اول یه آیه تحدی قران میرسه. شاخکاش تیز میشه که این چیه و کی نوشته داره می گه میتونی مثلشو بیار، میخونه و میخونه و میخونه و…. 13 شایدم 14 بار می خوندش و بعد مسلمون بودنش یادش میاد. احتمالا خیلیا برنامه ماه عسلش رو دیدن و جریانش رو میدونن. یک کم به حرفی که زده فکر کنیم همین ماهایی که یه عمری ادعای اسلام و شیعگی رو داشتیم.
یا علی